امروز موجاب شدم که باز بنویسم .
در مکالمه ای از میزان صحت دلتنگی هایم سوال شد ! آیا واقعا دلتنگی معنا میدهد ؟ آیا در من هم چنان کشش و جوششی پا برجاست ؟
پاسخ این پرسش ها نه در کلام و حافظه ، بلکه در خواب هایم بود !
شاید حافظه و آنچه که به یاد می آورم در اثبات صداقت من ناکافی باشد ، اما خواب هایم و این تکرار و این تداوم حضور پی در پی کافی است .
امر نوستالژی شاید از تغییرات واقعیت دوری جسته باشد اما خود اثباتی برای واقعیت وجودی است که همچنان در ذهن موجود است .
این صفحه را "مدفون زرد خاطرات" نامیدم چرا که در من تمام انچه که بر من گذشته است جاری است ، گاهی میان واقعیت و خاطرات و توهمی از آنها توان تمیز دادن را از دست میدهم ، شبیه خواندن خطوط ازهم گسسته ی کتاب "شب هول" !
اما حیف که دیگر عصر جوهر و کاغذهای کاهی تمام شده است .
با احترام فراوان به "هرمز شهدادی"
درباره این سایت